وزارت ارشاد مایه نگرانی انسانهای منصف و متدین بود
یادداشت
ها و مقالات روزنامه های زنجیره ای در دولت قبل با عنایت ویژه وزارت ارشاد
وقت، مبدل به کتاب می شد پرده از اهداف دیگر این جماعت بر می داشت. چه
اینکه آنها با این کار در پی ساختن تاریخ البته بنا به میل خود بودند تا
آیندگانی که به دنبال تحقیق وقایع تاریخی هستند، وقایع دوره دوم خرداد را
تنها از دریچه ای ببینند که آنها می خواهند.
حمید رسایی با راه اندازی
و تأسیس دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، بیش از 14 عنوان کتاب در موضوعات
مختلف سیاسی روز و آسیب شناسی فرهنگی به چاپ رساند. که از جمله آثار مهم
وی که با استقبال گسترده نیروهای فکری و فرهنگی جامعه مواجه شد، بازی ترور
و پایان داستان غم انگیز بود که به موضوع ترور سعید حجاریان و بررسی
عملکرد مطبوعات در سال های اخیر می پرداخت.
وی
از سال 1380 با راه اندازی دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، جمعی از طلاب
انقلابی و دلسوز را برای نقد مکتوب جریانات ناسالم سیاسی سازماندهی کرد.
این دفتر تاکنون بیش از 24 عنوان تحقیق در موضوعات مختلف مهم سیاسی ـ
فرهنگی منتشر کرده است که تاکنون کتاب های وی و دفتر جریان شناسی تاریخ
معاصر بارها و بارها به چاپ های متعدد با تیراژحدود یک میلیون نسخه رسیده
است. یکی از آثار مهم تهیه شده در این دفتر بررسی عملکرد 4 ساله مجالس ششم
و هفتم بود که طراحی و اجرای این پژوهش بر عهده رسایی و چند تن از طلاب
متعهد حوزه بود. در این پژوهش، عملکرد نمایندگان مجلس از 10 جهت مورد
مداقه قرار گرفت و برای اولین بار اعلام شد که یک نماینده مجلس چند کلمه
نطق پیش از دستور داشته است و چند کلمه آن سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا به
یکی دیگر از موضوعات اختصاص داشته است. میزان تلاش نمایندگان در بررسی طرح
ها و لوایح، اعلام میزان تاخیر و غیبت نمایندگان، میزان فعالیت نمایندگان
در سئوال از وزرا، تذکرات آیین نامه ای و قانون اساس و...
بخش نخست
گفتگوی تفصیلی رجانیوز با رسایی، شامل چگونگی شکل گیری دفتر جریان شناسی
تاریخ معاصر همراه با بازخوانی حوادث دوران دوم خرداد و در نهایت جریان
شناسی مجلس ششم پرداخت که از نظر خوانندگان می گذرد.
* معمولاً در میان
روحانیون کمتر مشاهده شده که به صورت نوشتاری وارد عرصه های سیاسی شوند،
آن هم به صورت فعال. اگر این برداشت درست است، علت آن چیست؟ آیا این موضوع
از نقاط ضعف این قشر که وظیفه هدایت جامعه را بر عهده دارد، نیست؟
-
حضور کمتر روحانیت در عرصه های سیاسی و آن هم به صورت نوشتاری، واقعیتی
است که نمی توانیم آن را انکار کنیم. اما این موضوع دلالت بر این ندارد که
قاطبه روحانیت نسبت به اصل سیاست بی تفاوت است. انقلاب اسلامی و حضور
آگاهانه روحانیت در صحنه های پس از انقلاب، شاهد این مدعاست. بله، در
انعکاس این موضوعات به صورت نوشتاری کم کاری صورت گرفته است و همین احساس
کمبود و نیاز بود که یکی مثل بنده را ممحض در آن کرد.
* از چه سالی وارد این عرصه شدید و در چه موضوعاتی قلم زدید؟
-
سال 1374 و در دوره انتخابات مجلس پنجم بود که در آن مقطع، مجمع روحانیون
مبارز به عنوان یکی از جریانات سیاسی کشور به طور کامل از انتخابات کنار
کشیده بود. البته نه با ادبیات امروز که برخی انتخابات را تحریم می کنند،
بلکه آن زمان به عدم معرفی کاندیدا کفایت کردند.
* دلیل آنها برای عدم معرفی کاندیدا چه بود؟
برداشت
شان این بود که جامعه به آنها اقبالی ندارد. با توجه به اینکه آن روز هنوز
رگه های انحرافی موجود در لایه های میانی این طیف خودش را نشان نداده بود،
در میان برخی از طلاب و روحانیون حوزه قم هم یک نوع اعتمادی نسبت به اینها
وجود داشت. برای همین بخشی از این قهر سیاسی به بدنه حوزه منتقل شده بود و
یک نوع دلسردی ایجاد شده بود.
اینجا نکته ای را لازم است که عرض کنم.
شاید یکی از نعمت های الهی در این چند سال اخیر، همین تنش های سیاسی بود
که شکل گرفت که بدنبالش رو شدن برخی جهت گیری های فکری و سیاسی پنهان
بوجود آمد و چه بسا حیات مجددی به انقلاب ما داد.
* لطفاً بیشتر توضیح دهید که چطور می توان این را حیات مجدد دانست؟
-
بسیاری از افراد ظاهر الصلاح و انقلابی، چهره واقعی شان رو شد و مردم آنها
را شناختند و به همین خاطر در برابرشان موضع گیری کردند و آنها را در
انتخابات مختلف به عقب رانند.
* از فضای انتخابات مجلس پنجم می گفتید؟
- آن زمان دلسردی ای که در بدنه حوزه احساس می شد، انگیزه لازم برای جنب و جوش سیاسی در انتخابات مجلس پنجم را از آنها گرفته بود.
* البته این دلسردی تنها در میان طلاب و روحانیون که نبود؟
-
بله، کلا ًدر جامعه، نشاط سیاسی وجود نداشت. نه تنها بدنه حوزه بلکه در
دانشگاه هم فضای شادابی برای فعالیت های سیاسی شکل نگرفت،که حوزه ها هم
از این فضای عمومی بی نصیب نبودند و مانند زمان حاضر که بسیار فعال شده و
دائما در تکاپو هستند، نبود. در آن زمان بود که بنده شروع کردم به کار
کردن روی مبانی حضرت امام (ره) و مقاله مفصلی درباره نقش روحانیت در
انتخابات نوشتم با عنوان "روحانیت و سلامت انتخابات" این مقاله را به
استاد محترم آیت الله سید احمد خاتمی، که در آن زمان درس کفایه را
درمحضرشان می خواندم، نشان دادم. ایشان بعد از آن که این مقاله را
خواندند، خیلی تشویق و توصیه کردند که حیف است این مقاله را یک طلبه نوشته
باشد اما در آن از روایت بهره نبرده باشد. با راهنمایی ایشان به منابع
روایی متعددی مراجعه کردم و کار را تکمیل کردم. این کتاب در چاپهای بعد
عنوانش شد "مثل مدرس" که شاید تا الآن بیش از پنجاه هزار نسخه از آن چاپ
شده است.
*پس به نوعی قبل از آغاز دوره دوم خرداد، زمینه های پیدایش
این پدیده سیاسی و اجتماعی را چشیده بودید و دردوره دوم خرداد با آن درگیر
شدید؟
البته من در دوم خرداد 76 در ایران نبودم اما این واقعیتی است که
عملکرد اشتباه برخی از گروه ها و شخصیت های اصولگرای امروز، زمینه پیدایش
آن را در دوم خرداد بوجود آوردند. البته به لطف الهی و به دلیل سلامت حاکم
بر این جریان، آن اشتباهات سریع بازسازی و جبران شد.
* دوم خرداد 76 کجا بودید؟
- اردیبهشت ماه همان سال برای تبلیغ و تدریس در یکی از حوزهای علمیه خارج از کشور به یکی از کشورهای آفریقایی رفتم.
* دراین فاصله آیا حوادث داخل ایران، بازتابی هم در خارج از کشور داشت؟
-قطعا
بدون تأثیر نبود و برخی حوادث که دائما از رادیوهای خارجی هم بزرگنمایی می
شد، مانند اختلافات داخلی یا تحرکات کوچک دانشگاهی. انعکاس برخی از مطالب
روزنامه های داخلی در موضوعاتی مانند قتل های زنجیره ای، وقتی در خارج از
ایران منعکس می شد، عظمت ایران را خرد می کرد. این در حالی بود که در همان
کشوری که ما بودیم، تصاویر حضرت امام (ره)بر روی شیشه برخی از مغازه ها و دیوارها نصب بود ونشان می داد که یک عشق و علاقه خاصی نسبت به انقلاب و حضرت امام (ره)در آن دیار وجود دارد.
* چه سالی به ایران برگشتید؟
- اوایل سال 1378 که اوج جریان مطبوعاتی یا به تعبیر رهبری معظم، شارلاتانیزم مطبوعاتی راه افتاده بود.
* اولین کاری که بعد از ورود به ایران انجام دادید چه بود؟
-
من با تجربه ای که به واسطه سیر بررسی تاریخی خود از زندگی مرحوم طالقانی
به دست آورده بودم، مدتی را به مطالعه نشریات مختلف اختصاص دادم. مرحوم
آیت الله طالقانی پس از آزادی از زندان به نوعی از جریان سازمان منافقین
-در حالی که از تغییر رویکرد اعتقادی آنها اطلاع نداشت-، حمایت کوچکی کرد.
اما بعد از آن که متوجه شدت انحراف آنها شدند، آن سخنرانی مشهور را انجام
دادند.من هم وقتی به کشور برگشتم برای این که از صحنه اتفاقات و حوادث عقب
نمانده باشم، مدتی را اختصاص دادم به مطالعه روزنامه های آن دو سال و
جریانات مختلف را بررسی کردم والبته بسیارهم مؤثر بود.
* با توجه به سیری که در مطبوعات آن زمان داشتید، کدامیک از عملکردهای دولت اصلاحات متدینین را نگران می کرد؟
-
وزارت ارشاد یکی از نهادهای دولت اصلاحات بود که اگر هر انسان متدین و
منصفی بدون حب و بغض به وضعیت، جهت گیری و حمایت هایی که این وزارتخانه از
برخی جریانات صورت می داد، نگاه می کرد، آثار نگرانی در چهره اش پیدا می
شد.
تا اینکه در بهمن 87 جریان تحصن در حوزه علمیه قم اتفاق افتاد.
توهین به آیت الله مصباح در یک روزنامه دوم خردادی بهانه ای شد تا این آب
به نقطه جوش برسد.
* گویا بعد از انقلاب اسلامی هم اولین تحصن صورت گرفته توسط طلاب، این تحصن بود؟
- بله، بعد از گذشت 21 سال از انقلاب اسلامی، تحصنی که در اعتراض به سیاست های فرهنگی دولت صورت گرفته باشد، بی سابقه بود.
* هسته اولیه و شکل دهنده این تحصن چه کسانی بودند؟
-
این تحصن اصلاً طراح و علمدار مشخصی نداشت. طلاب کم کم جمع شدند و بعد به
مسجد اعظم آمدند و آنجا با یک حالت ناراحتی نشستند و بعد از گفت وگوهایی
که با هم داشتند، تصمیم گرفتند که تحصن کنند تا از این طریق، خواسته های
خود را به گوش مسئولین برسانند. این واقعه با توجه به بی سابقه بودنش، سبب
شد تا بعد از جریان تحصن، دومین کتاب سیاسی خودم را با عنوان "تحصن چرا و
چگونه"بنویسم.
* این تحصن چگونه جریان دوم خرداد را به چالش کشید؟
-
این تحصن که چند روز هم ادامه یافت، فقط اعتراض چند طلبه حوزه علمیه قم
نبود تا کسی بگوید اینها احساساتی شده اند، بلکه جمعی از علمای بزرگی
مانند آیت ا... نوری همدانی، آیت ا... مشکینی، آیت ا... جوادی آملی و
بزرگانی مانند اینها با حضور خود در این تحصن، از متحصنین حمایت کردند و
تلاش فراوان دوم خردادی ها بر عدم اعلام و جلوگیری از انعکاس اخبار و
بازتاب های این تحصن، خود شاهدی بر به چالش کشیده شدن آنها بود.
* کتاب های بعدی شما با مشکل دریافت مجوز روبرو نشد؟
-
بله، از همین جا داستان درگیرهای فکری و ذهنی ما و ارشاد شروع شد. کتاب
تحصن را به اداره ارشادی که الآن خودم مدیرکل آن هستم، دادم - به همان
دوستانی که امروز با هم مشغول کاریم - تا مجوز آن را صادر کنند.کتاب بخش
های مختلفی داشت اما اداره ارشاد مجوز این کتاب را برای انتشار نمی داد و
بالاخره پس از چند ماه با فشار و پیگیری مطبوعات اصولگرا مجوزمان را
دریافت می کردیم. این نکته در باره تمام کتابهای دیگر ما هم بود. هر جا
کتاب مستند و انتقاد آمیزی آماده می شد، ماه ها در فشار بود تا بلکه
محتوای آن تغییر کند و یا منتشر نشود.
واکنش رئیس دولت وقت به این ماجرا چه بود؟
-
طبیعی بود که این تحصن به مذاق آقای خاتمی خوش نیاید و به همین خاطر سبب
شد که وی با فشار و رایزنی هایی که صورت داد، نهایتا با پیام رهبر انقلاب
که توسط آیت الله مشکینی قرائت شد، و به دلیل نزدیکی انتخابات ششم، تحصن
به صورت مشروط پایان یافت.
چه شرطی برای پایان تحصن قرار داده شد؟
آقای خاتمی خودشان در تماس تلفنی به آیت الله مشکینی گفته بودند که طلاب بیایند و اشکالاتشان را با من مطرح کنند.
بعد
از آن واقعه هم سه نفر از میان جمع انتخاب شدند که بنده به همراه دو نفر
از دوستان به نمایندگی از شورای متحصنین به نهاد ریاست جمهوری رفتیم تا
طوماری را به رییس جمهور تحویل دهیم که آن روز این اتفاق نیفتاد و بعد هم
خبردادند که ایشان موضوع را ارجاع داده اند به مشاورین بخش روحانیت، یعنی
آقایان توسلی و امام جمارانی. البته ما به این مطلب انتقاد داشتیم، چون
مگر تحصن ما یک اعتراض صنفی روحانیت بود که ایشان به مشاورین خود در امور
روحانیون ارجاع داده بود؟ در آن زمان به این جمع بندی رسیدیم که به دیدار
مشاورین ایشان برویم.پس از تعیین زمان هم در جماران با آقایان امام
جمارانی و توسلی دیدار کردیم.
مرحوم آقای توسلی همان ابتدای جلسه بخشی
از سخنان امام (ره)را که فرموده بودند تحصن حرام است و کسی حق ندارد تحصن
کند را با توپ و تشر برای ما خواندند. بنده به ایشان گفتم: حاج آقا می شود
لطف کنید و تاریخ این سخنان را بفرمایید. آقای توسلی گفتند: این سخنان،
سخنان حضرت امام است، چه فرقی می کند که در چه زمانی گفته شده باشد؟ به
ایشان عرض کردم این تأکیدات حضرت امام (ره) مربوط به تحصن گروه های ضد
انقلاب در ماه های نخست انقلاب است که کمونیست ها کارخانجات را به تحصن می
کشاندند تا اقتصاد کشور را فلج کنند. حضرت امام (ره) هم فرمودند که تحصن
حرام است. این موضوع چه ربطی دارد به تحصنی که آیت الله نوری همدانی و آیت
الله جوادی آملی و دیگر علما و یاران انقلاب برای دفاع از اسلام و آرمان
های انقلاب در آن حضور یافته اند؟! بعد به ایشان گفتم: با قبول اینکه تحصن
حرام است، چرا شما در 18 تیر وقتی یک عده ای آمدند و به اسم دانشجو تحصن
کردند و کار را به آنجا کشاندند که تمام ارکان نظام را زیر سئوال بردند،
شما نرفتید برای آنها این جملات را بخوانید که به فرموده امام (ره) تحصن
حرام است و این کار را متوقف کنید؟
پاسخ ایشان چه بود؟
پاسخ آیت
الله توسلی خیلی عجیب بود، شاید اگر از زبان شخص دیگری این جمله بیان شده
بود، به این راحتی موضوع را رها نمی کردند. ایشان در جواب گفتند شما طلبه
اید و سرتان می شود، دانشجوها که دین ندارند!
این موضوع را جایی هم نقل کردید؟
در
مصاحبه ای که با رسانه ها بعد از آن جلسه داشتیم، اشاره ای کردیم و چاپ هم
شد ولی نه به این صراحت. البته آیت الله توسلی هم خیلی عصبی بودند. حتی در
مواردی نزدیک بود که با عصایشان ما را نوازش هم دهند که من رفتم نزدشان و
گفتم: حاج آقا شما یار امام بودید. من حاضرم دستتان را هم ببوسم. حالا چند
طلبه جوان مثل ما هم می خواهند ابراز نظر کنند، این که تا این اندازه
عصبانیت ندارد...
* شاید سوال دیگری که می شد مطرح کرد این بود که چرا
مثلاً اینها در موارد دیگری مثل تحصن نمایندگان مجلس ششم این فرمایشات
حضرت امام (ره) را یادآور نشد؟
- بله، واقعا این سئوال مطرح است که چرا
در زمان تحصن مجلس ششم که با کف و سوت رادیوهای بیگانه همراه بود، کسی
نیامد فرمایش حضرت امام (ره) را مبنی بر حرام بودن تحصن اعلام کند؟! چرا
این جملات آن موقع خوانده نشد.
* بالاخره آقایان اشکالات موجود در سیاست های فرهنگی و وزیر وقت ارشاد را پذیرفتند؟
-
متاسفانه این طور نبود. در ادامه همان جلسه ایشان (مرحوم آقای توسلی) به
ما گفتند که شما چه کسی بهتر از آقای مهاجرانی برای وزارت ارشاد سراغ
دارید؟! کسی که حافظ قرآن است و من خودم دیده ام که نماز شب می خواند. که
یکی از همراهان در جلسه به ایشان گفت که ما گزینه بهتر از آقای مهاجرانی
سراغ داریم.. حاج آقای توسلی پرسید: کی؟ دوستمان جواب داد: محمدحسین
طباطبایی! چون ایشان نه تنها قرآن، بلکه نهج البلاغه و اصول کافی را هم
حفظ است!
ملاک ها چیزی دیگری بود. و بیشتر عزیزان ما در صدد توجیه هم
حزبی خودشان بودند. حتی آن قدر بدبینی بود که تلقی آقایان این بود که
اعتراض طلاب کار جناح راست است و ما کوک شده جناح راستیم. در حالی که تمام
اعتراض ما برگرفته از دل نگرانی های رهبری، علما و مراجع بود.
* دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر از چه تاریخی کارش را شروع کرد؟
-
بعد از تحصن، دوستانی که همدیگر را پیدا کرده بودند، با توجه به توانمندی
های خود هر کدام وارد کاری شدند. یکی مانند مرحوم شهید ضابط، گروه تحقیق و
تفحص از سیره شهدا را راه انداخت. یک گروه دیگری هم تشکیل شد که الآن
مشغول بررسی بر روی شبکه های خارجی هستند.
ما هم به سمت تدوین کتابهای خاص رفتیم و دوستان دیگر هم هر کدام یک علم را بلند کردند.
چه شد که تدوین کتاب های تاریخی را برگزیدید؟
زمانی
که در حال جمع آوری اسناد و مدارک کتاب تحصن بودم، ترور سعید حجاریان پیش
آمد. به فاصله یکی دو ماه بعد از این ترور، با تعجب دیدم که. که سه جلد
کتاب در کمتر از سه ماه درباره این ترور منتشر شده. وقتی مشغول مطالعه این
کتاب ها شدم به این نکته رسیدم که اینها مطالب خود را ابتدا در روزنامه
چاپ می کنند و بعد از آن که یک جو روانی در سطح جامعه ایجاد می کنند،
بلافاصله همان مطالب را کنار هم قرار می دهند و تبدیل به کتاب می کنند و
با این کار در حال تاریخ سازی هستند.
* به صورت طبیعی هم از طرف وزارت ارشاد مجوز چاپشان را سریع می گرفتند؟
-
نه تنها مجوزش را به سرعت می گرفتند، حمایت هم می شدند. کتابدار یکی از
کتابخانه های بزرگ قم کتاب "شوکران اصلاح" عبدا... نوری را به من نشان داد
و گفت: این کتاب 5 بار چاپ شده و از هر چاپش سه نسخه برای ما فرستاد شده
که ما در کتابخانه مان 15 نسخه از آن را داریم.یکی از کتابفروشهای قم که
کتاب های سیاسی را عرضه می کند، فقط یکبار از کتابهای ما را قبول کرد و
برای بار دوم حاضر به قبولش نشد. علت را هم تهدیدی عنوان می کرد که از طرف
شبکه توزیع کتاب و مطبوعات نسبت به وی صورت گرفته بود. در حالی که هیچ
کدام از کتاب های ما یا دیگر کتاب های مدافع انقلاب و ولایت در آن ایام از
طرف ارشاد خریداری نشد. هدف اینها تاریخ سازی بود تا اگر یک جوانی 10 یا
20 سال بعد بخواهد دوره دوم خرداد یا وقایعی مثل ترور حجاریان یا جریانهای
مطبوعاتی آن دوران را بررسی کند، منابعی که در اختیارش قرار می گرفت، همان
شایعات و حملات نشریات زنجیره ای باشد. همین عامل باعث شد تا یکی مثل من،
وقت خود را بر روی تدوین این کتابها بگذارد. به همین دلیل هنوز کتاب تحصن
تمام نشده بود، تصمیم گرفتم که در مورد ترور سعید حجاریان کار را شروع
کنیم.
*برای انجام این کارها طبعا نیاز به حمایت هم داشتید، آیا کسی هم حمایت می کرد؟
-
البته شیوه و نگاه ما به این کار، با تفکر بسیجی بود، اما بالاخره یک
امکانات ابتدایی هم نیاز داشت که در آن زمان خدمت آیت الله مصباح یزدی
رسیدم و برداشت خودم را از اتفاقات روز مطرح کردم و از ایشان خواستم که در
صورت امکان از نظر جا و مکان ما را حمایت کنند. حاج آقا هرچند دستشان خالی
بود، اما لطف کردند و یک گوشه ای از محلی که برای کار نشریات زیر نظرشان
بود، در اختیارمان قرار دادند و کتابهایی مثل پایان داستان غم انگیز و
دیگر کتابها تولید شد. در واقع جرقه اول دفتر جریان شناسی هم پس از این
دوره بود که شکل گرفت.
از نظر مالی چه می کردید؟
ابتدای کار که من
تنها شروع کرده بودم، بعد هم که برخی دوستان اضافه شدند، آنها هم همان
روحیه بسیجی را داشتند. البته از همان ابتدا من با خودم عهد را بستم که
کلیه سود حاصل از فروش کتابهای دفتر در همین راه مصرف شود و هر چیزی
خریداری می شد، متعلق به همین دفتر می شد. حتی از همان ابتدا هم که تنها
بودم، با افتتاح حسابی و واریز پول کتاب تحصن، خودم ماهانه به میزان ساعتی
که وقت می گذاشتم، به خودم حقوق می دادم. خدا هم برکت داد تا جایی که با
کمک دوستان بیش از بیست و دو جلد کتاب در تیراژ بیش از یک میلیون به چاپ
رساندیم و اکثر کتابهای دفتر به چاپهای مجدد تا شش چاپ رسیده است.
* بنابراین روند کاری این دفتر بیشتر تدافعی و در پاسخ به حوادث روز بود؟
-
تا مدتی روند کاری ما در دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر پاسخ دادن به
حوادثی بود که بوسیله جریان مطبوعاتی به بحران و دغدغه افکار عمومی تبدیل
می شد، اما پس از مدتی از حالت تدافعی خارج شدیم و نسبت به جریان مقابل،
موضع هجومی گرفتیم. ولی بعد از انتخابات دوم شورای شهر، این ما بودیم که
با تولیدات خودمان آنها را به واکنش وامی داشتیم.
* نمونه هایی از این تولیدات را ذکر کنید؟
-
مثلاً کتاب "دومین انتخابات شوراها، آغاز یک پایان" یا کتاب دیگری منتشر
کردیم به نام "مجلس ششم از نگاه اصلاح طلبان" که در این کتاب، هیچ کلمه ای
از خودمان ننوشتیم. و فقط به موضع گیری ها و سخنانی که اصلاح طلبان در
مورد عملکرد خودشان درمجلس ششم گفته بودند، پرداختیم. بعدها هم که با
انجام پژوهشی عملکرد 290 نماینده مجلس ششم را از ده جهت مورد بررسی قرار
دادیم و ن را منتشر ساختیم.
ها و مقالات روزنامه های زنجیره ای در دولت قبل با عنایت ویژه وزارت ارشاد
وقت، مبدل به کتاب می شد پرده از اهداف دیگر این جماعت بر می داشت. چه
اینکه آنها با این کار در پی ساختن تاریخ البته بنا به میل خود بودند تا
آیندگانی که به دنبال تحقیق وقایع تاریخی هستند، وقایع دوره دوم خرداد را
تنها از دریچه ای ببینند که آنها می خواهند.
حمید رسایی با راه اندازی
و تأسیس دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، بیش از 14 عنوان کتاب در موضوعات
مختلف سیاسی روز و آسیب شناسی فرهنگی به چاپ رساند. که از جمله آثار مهم
وی که با استقبال گسترده نیروهای فکری و فرهنگی جامعه مواجه شد، بازی ترور
و پایان داستان غم انگیز بود که به موضوع ترور سعید حجاریان و بررسی
عملکرد مطبوعات در سال های اخیر می پرداخت.
وی
از سال 1380 با راه اندازی دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، جمعی از طلاب
انقلابی و دلسوز را برای نقد مکتوب جریانات ناسالم سیاسی سازماندهی کرد.
این دفتر تاکنون بیش از 24 عنوان تحقیق در موضوعات مختلف مهم سیاسی ـ
فرهنگی منتشر کرده است که تاکنون کتاب های وی و دفتر جریان شناسی تاریخ
معاصر بارها و بارها به چاپ های متعدد با تیراژحدود یک میلیون نسخه رسیده
است. یکی از آثار مهم تهیه شده در این دفتر بررسی عملکرد 4 ساله مجالس ششم
و هفتم بود که طراحی و اجرای این پژوهش بر عهده رسایی و چند تن از طلاب
متعهد حوزه بود. در این پژوهش، عملکرد نمایندگان مجلس از 10 جهت مورد
مداقه قرار گرفت و برای اولین بار اعلام شد که یک نماینده مجلس چند کلمه
نطق پیش از دستور داشته است و چند کلمه آن سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا به
یکی دیگر از موضوعات اختصاص داشته است. میزان تلاش نمایندگان در بررسی طرح
ها و لوایح، اعلام میزان تاخیر و غیبت نمایندگان، میزان فعالیت نمایندگان
در سئوال از وزرا، تذکرات آیین نامه ای و قانون اساس و...
بخش نخست
گفتگوی تفصیلی رجانیوز با رسایی، شامل چگونگی شکل گیری دفتر جریان شناسی
تاریخ معاصر همراه با بازخوانی حوادث دوران دوم خرداد و در نهایت جریان
شناسی مجلس ششم پرداخت که از نظر خوانندگان می گذرد.
* معمولاً در میان
روحانیون کمتر مشاهده شده که به صورت نوشتاری وارد عرصه های سیاسی شوند،
آن هم به صورت فعال. اگر این برداشت درست است، علت آن چیست؟ آیا این موضوع
از نقاط ضعف این قشر که وظیفه هدایت جامعه را بر عهده دارد، نیست؟
-
حضور کمتر روحانیت در عرصه های سیاسی و آن هم به صورت نوشتاری، واقعیتی
است که نمی توانیم آن را انکار کنیم. اما این موضوع دلالت بر این ندارد که
قاطبه روحانیت نسبت به اصل سیاست بی تفاوت است. انقلاب اسلامی و حضور
آگاهانه روحانیت در صحنه های پس از انقلاب، شاهد این مدعاست. بله، در
انعکاس این موضوعات به صورت نوشتاری کم کاری صورت گرفته است و همین احساس
کمبود و نیاز بود که یکی مثل بنده را ممحض در آن کرد.
* از چه سالی وارد این عرصه شدید و در چه موضوعاتی قلم زدید؟
-
سال 1374 و در دوره انتخابات مجلس پنجم بود که در آن مقطع، مجمع روحانیون
مبارز به عنوان یکی از جریانات سیاسی کشور به طور کامل از انتخابات کنار
کشیده بود. البته نه با ادبیات امروز که برخی انتخابات را تحریم می کنند،
بلکه آن زمان به عدم معرفی کاندیدا کفایت کردند.
* دلیل آنها برای عدم معرفی کاندیدا چه بود؟
برداشت
شان این بود که جامعه به آنها اقبالی ندارد. با توجه به اینکه آن روز هنوز
رگه های انحرافی موجود در لایه های میانی این طیف خودش را نشان نداده بود،
در میان برخی از طلاب و روحانیون حوزه قم هم یک نوع اعتمادی نسبت به اینها
وجود داشت. برای همین بخشی از این قهر سیاسی به بدنه حوزه منتقل شده بود و
یک نوع دلسردی ایجاد شده بود.
اینجا نکته ای را لازم است که عرض کنم.
شاید یکی از نعمت های الهی در این چند سال اخیر، همین تنش های سیاسی بود
که شکل گرفت که بدنبالش رو شدن برخی جهت گیری های فکری و سیاسی پنهان
بوجود آمد و چه بسا حیات مجددی به انقلاب ما داد.
* لطفاً بیشتر توضیح دهید که چطور می توان این را حیات مجدد دانست؟
-
بسیاری از افراد ظاهر الصلاح و انقلابی، چهره واقعی شان رو شد و مردم آنها
را شناختند و به همین خاطر در برابرشان موضع گیری کردند و آنها را در
انتخابات مختلف به عقب رانند.
* از فضای انتخابات مجلس پنجم می گفتید؟
- آن زمان دلسردی ای که در بدنه حوزه احساس می شد، انگیزه لازم برای جنب و جوش سیاسی در انتخابات مجلس پنجم را از آنها گرفته بود.
* البته این دلسردی تنها در میان طلاب و روحانیون که نبود؟
-
بله، کلا ًدر جامعه، نشاط سیاسی وجود نداشت. نه تنها بدنه حوزه بلکه در
دانشگاه هم فضای شادابی برای فعالیت های سیاسی شکل نگرفت،که حوزه ها هم
از این فضای عمومی بی نصیب نبودند و مانند زمان حاضر که بسیار فعال شده و
دائما در تکاپو هستند، نبود. در آن زمان بود که بنده شروع کردم به کار
کردن روی مبانی حضرت امام (ره) و مقاله مفصلی درباره نقش روحانیت در
انتخابات نوشتم با عنوان "روحانیت و سلامت انتخابات" این مقاله را به
استاد محترم آیت الله سید احمد خاتمی، که در آن زمان درس کفایه را
درمحضرشان می خواندم، نشان دادم. ایشان بعد از آن که این مقاله را
خواندند، خیلی تشویق و توصیه کردند که حیف است این مقاله را یک طلبه نوشته
باشد اما در آن از روایت بهره نبرده باشد. با راهنمایی ایشان به منابع
روایی متعددی مراجعه کردم و کار را تکمیل کردم. این کتاب در چاپهای بعد
عنوانش شد "مثل مدرس" که شاید تا الآن بیش از پنجاه هزار نسخه از آن چاپ
شده است.
*پس به نوعی قبل از آغاز دوره دوم خرداد، زمینه های پیدایش
این پدیده سیاسی و اجتماعی را چشیده بودید و دردوره دوم خرداد با آن درگیر
شدید؟
البته من در دوم خرداد 76 در ایران نبودم اما این واقعیتی است که
عملکرد اشتباه برخی از گروه ها و شخصیت های اصولگرای امروز، زمینه پیدایش
آن را در دوم خرداد بوجود آوردند. البته به لطف الهی و به دلیل سلامت حاکم
بر این جریان، آن اشتباهات سریع بازسازی و جبران شد.
* دوم خرداد 76 کجا بودید؟
- اردیبهشت ماه همان سال برای تبلیغ و تدریس در یکی از حوزهای علمیه خارج از کشور به یکی از کشورهای آفریقایی رفتم.
* دراین فاصله آیا حوادث داخل ایران، بازتابی هم در خارج از کشور داشت؟
-قطعا
بدون تأثیر نبود و برخی حوادث که دائما از رادیوهای خارجی هم بزرگنمایی می
شد، مانند اختلافات داخلی یا تحرکات کوچک دانشگاهی. انعکاس برخی از مطالب
روزنامه های داخلی در موضوعاتی مانند قتل های زنجیره ای، وقتی در خارج از
ایران منعکس می شد، عظمت ایران را خرد می کرد. این در حالی بود که در همان
کشوری که ما بودیم، تصاویر حضرت امام (ره)بر روی شیشه برخی از مغازه ها و دیوارها نصب بود ونشان می داد که یک عشق و علاقه خاصی نسبت به انقلاب و حضرت امام (ره)در آن دیار وجود دارد.
* چه سالی به ایران برگشتید؟
- اوایل سال 1378 که اوج جریان مطبوعاتی یا به تعبیر رهبری معظم، شارلاتانیزم مطبوعاتی راه افتاده بود.
* اولین کاری که بعد از ورود به ایران انجام دادید چه بود؟
-
من با تجربه ای که به واسطه سیر بررسی تاریخی خود از زندگی مرحوم طالقانی
به دست آورده بودم، مدتی را به مطالعه نشریات مختلف اختصاص دادم. مرحوم
آیت الله طالقانی پس از آزادی از زندان به نوعی از جریان سازمان منافقین
-در حالی که از تغییر رویکرد اعتقادی آنها اطلاع نداشت-، حمایت کوچکی کرد.
اما بعد از آن که متوجه شدت انحراف آنها شدند، آن سخنرانی مشهور را انجام
دادند.من هم وقتی به کشور برگشتم برای این که از صحنه اتفاقات و حوادث عقب
نمانده باشم، مدتی را اختصاص دادم به مطالعه روزنامه های آن دو سال و
جریانات مختلف را بررسی کردم والبته بسیارهم مؤثر بود.
* با توجه به سیری که در مطبوعات آن زمان داشتید، کدامیک از عملکردهای دولت اصلاحات متدینین را نگران می کرد؟
-
وزارت ارشاد یکی از نهادهای دولت اصلاحات بود که اگر هر انسان متدین و
منصفی بدون حب و بغض به وضعیت، جهت گیری و حمایت هایی که این وزارتخانه از
برخی جریانات صورت می داد، نگاه می کرد، آثار نگرانی در چهره اش پیدا می
شد.
تا اینکه در بهمن 87 جریان تحصن در حوزه علمیه قم اتفاق افتاد.
توهین به آیت الله مصباح در یک روزنامه دوم خردادی بهانه ای شد تا این آب
به نقطه جوش برسد.
* گویا بعد از انقلاب اسلامی هم اولین تحصن صورت گرفته توسط طلاب، این تحصن بود؟
- بله، بعد از گذشت 21 سال از انقلاب اسلامی، تحصنی که در اعتراض به سیاست های فرهنگی دولت صورت گرفته باشد، بی سابقه بود.
* هسته اولیه و شکل دهنده این تحصن چه کسانی بودند؟
-
این تحصن اصلاً طراح و علمدار مشخصی نداشت. طلاب کم کم جمع شدند و بعد به
مسجد اعظم آمدند و آنجا با یک حالت ناراحتی نشستند و بعد از گفت وگوهایی
که با هم داشتند، تصمیم گرفتند که تحصن کنند تا از این طریق، خواسته های
خود را به گوش مسئولین برسانند. این واقعه با توجه به بی سابقه بودنش، سبب
شد تا بعد از جریان تحصن، دومین کتاب سیاسی خودم را با عنوان "تحصن چرا و
چگونه"بنویسم.
* این تحصن چگونه جریان دوم خرداد را به چالش کشید؟
-
این تحصن که چند روز هم ادامه یافت، فقط اعتراض چند طلبه حوزه علمیه قم
نبود تا کسی بگوید اینها احساساتی شده اند، بلکه جمعی از علمای بزرگی
مانند آیت ا... نوری همدانی، آیت ا... مشکینی، آیت ا... جوادی آملی و
بزرگانی مانند اینها با حضور خود در این تحصن، از متحصنین حمایت کردند و
تلاش فراوان دوم خردادی ها بر عدم اعلام و جلوگیری از انعکاس اخبار و
بازتاب های این تحصن، خود شاهدی بر به چالش کشیده شدن آنها بود.
* کتاب های بعدی شما با مشکل دریافت مجوز روبرو نشد؟
-
بله، از همین جا داستان درگیرهای فکری و ذهنی ما و ارشاد شروع شد. کتاب
تحصن را به اداره ارشادی که الآن خودم مدیرکل آن هستم، دادم - به همان
دوستانی که امروز با هم مشغول کاریم - تا مجوز آن را صادر کنند.کتاب بخش
های مختلفی داشت اما اداره ارشاد مجوز این کتاب را برای انتشار نمی داد و
بالاخره پس از چند ماه با فشار و پیگیری مطبوعات اصولگرا مجوزمان را
دریافت می کردیم. این نکته در باره تمام کتابهای دیگر ما هم بود. هر جا
کتاب مستند و انتقاد آمیزی آماده می شد، ماه ها در فشار بود تا بلکه
محتوای آن تغییر کند و یا منتشر نشود.
واکنش رئیس دولت وقت به این ماجرا چه بود؟
-
طبیعی بود که این تحصن به مذاق آقای خاتمی خوش نیاید و به همین خاطر سبب
شد که وی با فشار و رایزنی هایی که صورت داد، نهایتا با پیام رهبر انقلاب
که توسط آیت الله مشکینی قرائت شد، و به دلیل نزدیکی انتخابات ششم، تحصن
به صورت مشروط پایان یافت.
چه شرطی برای پایان تحصن قرار داده شد؟
آقای خاتمی خودشان در تماس تلفنی به آیت الله مشکینی گفته بودند که طلاب بیایند و اشکالاتشان را با من مطرح کنند.
بعد
از آن واقعه هم سه نفر از میان جمع انتخاب شدند که بنده به همراه دو نفر
از دوستان به نمایندگی از شورای متحصنین به نهاد ریاست جمهوری رفتیم تا
طوماری را به رییس جمهور تحویل دهیم که آن روز این اتفاق نیفتاد و بعد هم
خبردادند که ایشان موضوع را ارجاع داده اند به مشاورین بخش روحانیت، یعنی
آقایان توسلی و امام جمارانی. البته ما به این مطلب انتقاد داشتیم، چون
مگر تحصن ما یک اعتراض صنفی روحانیت بود که ایشان به مشاورین خود در امور
روحانیون ارجاع داده بود؟ در آن زمان به این جمع بندی رسیدیم که به دیدار
مشاورین ایشان برویم.پس از تعیین زمان هم در جماران با آقایان امام
جمارانی و توسلی دیدار کردیم.
مرحوم آقای توسلی همان ابتدای جلسه بخشی
از سخنان امام (ره)را که فرموده بودند تحصن حرام است و کسی حق ندارد تحصن
کند را با توپ و تشر برای ما خواندند. بنده به ایشان گفتم: حاج آقا می شود
لطف کنید و تاریخ این سخنان را بفرمایید. آقای توسلی گفتند: این سخنان،
سخنان حضرت امام است، چه فرقی می کند که در چه زمانی گفته شده باشد؟ به
ایشان عرض کردم این تأکیدات حضرت امام (ره) مربوط به تحصن گروه های ضد
انقلاب در ماه های نخست انقلاب است که کمونیست ها کارخانجات را به تحصن می
کشاندند تا اقتصاد کشور را فلج کنند. حضرت امام (ره) هم فرمودند که تحصن
حرام است. این موضوع چه ربطی دارد به تحصنی که آیت الله نوری همدانی و آیت
الله جوادی آملی و دیگر علما و یاران انقلاب برای دفاع از اسلام و آرمان
های انقلاب در آن حضور یافته اند؟! بعد به ایشان گفتم: با قبول اینکه تحصن
حرام است، چرا شما در 18 تیر وقتی یک عده ای آمدند و به اسم دانشجو تحصن
کردند و کار را به آنجا کشاندند که تمام ارکان نظام را زیر سئوال بردند،
شما نرفتید برای آنها این جملات را بخوانید که به فرموده امام (ره) تحصن
حرام است و این کار را متوقف کنید؟
پاسخ ایشان چه بود؟
پاسخ آیت
الله توسلی خیلی عجیب بود، شاید اگر از زبان شخص دیگری این جمله بیان شده
بود، به این راحتی موضوع را رها نمی کردند. ایشان در جواب گفتند شما طلبه
اید و سرتان می شود، دانشجوها که دین ندارند!
این موضوع را جایی هم نقل کردید؟
در
مصاحبه ای که با رسانه ها بعد از آن جلسه داشتیم، اشاره ای کردیم و چاپ هم
شد ولی نه به این صراحت. البته آیت الله توسلی هم خیلی عصبی بودند. حتی در
مواردی نزدیک بود که با عصایشان ما را نوازش هم دهند که من رفتم نزدشان و
گفتم: حاج آقا شما یار امام بودید. من حاضرم دستتان را هم ببوسم. حالا چند
طلبه جوان مثل ما هم می خواهند ابراز نظر کنند، این که تا این اندازه
عصبانیت ندارد...
* شاید سوال دیگری که می شد مطرح کرد این بود که چرا
مثلاً اینها در موارد دیگری مثل تحصن نمایندگان مجلس ششم این فرمایشات
حضرت امام (ره) را یادآور نشد؟
- بله، واقعا این سئوال مطرح است که چرا
در زمان تحصن مجلس ششم که با کف و سوت رادیوهای بیگانه همراه بود، کسی
نیامد فرمایش حضرت امام (ره) را مبنی بر حرام بودن تحصن اعلام کند؟! چرا
این جملات آن موقع خوانده نشد.
* بالاخره آقایان اشکالات موجود در سیاست های فرهنگی و وزیر وقت ارشاد را پذیرفتند؟
-
متاسفانه این طور نبود. در ادامه همان جلسه ایشان (مرحوم آقای توسلی) به
ما گفتند که شما چه کسی بهتر از آقای مهاجرانی برای وزارت ارشاد سراغ
دارید؟! کسی که حافظ قرآن است و من خودم دیده ام که نماز شب می خواند. که
یکی از همراهان در جلسه به ایشان گفت که ما گزینه بهتر از آقای مهاجرانی
سراغ داریم.. حاج آقای توسلی پرسید: کی؟ دوستمان جواب داد: محمدحسین
طباطبایی! چون ایشان نه تنها قرآن، بلکه نهج البلاغه و اصول کافی را هم
حفظ است!
ملاک ها چیزی دیگری بود. و بیشتر عزیزان ما در صدد توجیه هم
حزبی خودشان بودند. حتی آن قدر بدبینی بود که تلقی آقایان این بود که
اعتراض طلاب کار جناح راست است و ما کوک شده جناح راستیم. در حالی که تمام
اعتراض ما برگرفته از دل نگرانی های رهبری، علما و مراجع بود.
* دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر از چه تاریخی کارش را شروع کرد؟
-
بعد از تحصن، دوستانی که همدیگر را پیدا کرده بودند، با توجه به توانمندی
های خود هر کدام وارد کاری شدند. یکی مانند مرحوم شهید ضابط، گروه تحقیق و
تفحص از سیره شهدا را راه انداخت. یک گروه دیگری هم تشکیل شد که الآن
مشغول بررسی بر روی شبکه های خارجی هستند.
ما هم به سمت تدوین کتابهای خاص رفتیم و دوستان دیگر هم هر کدام یک علم را بلند کردند.
چه شد که تدوین کتاب های تاریخی را برگزیدید؟
زمانی
که در حال جمع آوری اسناد و مدارک کتاب تحصن بودم، ترور سعید حجاریان پیش
آمد. به فاصله یکی دو ماه بعد از این ترور، با تعجب دیدم که. که سه جلد
کتاب در کمتر از سه ماه درباره این ترور منتشر شده. وقتی مشغول مطالعه این
کتاب ها شدم به این نکته رسیدم که اینها مطالب خود را ابتدا در روزنامه
چاپ می کنند و بعد از آن که یک جو روانی در سطح جامعه ایجاد می کنند،
بلافاصله همان مطالب را کنار هم قرار می دهند و تبدیل به کتاب می کنند و
با این کار در حال تاریخ سازی هستند.
* به صورت طبیعی هم از طرف وزارت ارشاد مجوز چاپشان را سریع می گرفتند؟
-
نه تنها مجوزش را به سرعت می گرفتند، حمایت هم می شدند. کتابدار یکی از
کتابخانه های بزرگ قم کتاب "شوکران اصلاح" عبدا... نوری را به من نشان داد
و گفت: این کتاب 5 بار چاپ شده و از هر چاپش سه نسخه برای ما فرستاد شده
که ما در کتابخانه مان 15 نسخه از آن را داریم.یکی از کتابفروشهای قم که
کتاب های سیاسی را عرضه می کند، فقط یکبار از کتابهای ما را قبول کرد و
برای بار دوم حاضر به قبولش نشد. علت را هم تهدیدی عنوان می کرد که از طرف
شبکه توزیع کتاب و مطبوعات نسبت به وی صورت گرفته بود. در حالی که هیچ
کدام از کتاب های ما یا دیگر کتاب های مدافع انقلاب و ولایت در آن ایام از
طرف ارشاد خریداری نشد. هدف اینها تاریخ سازی بود تا اگر یک جوانی 10 یا
20 سال بعد بخواهد دوره دوم خرداد یا وقایعی مثل ترور حجاریان یا جریانهای
مطبوعاتی آن دوران را بررسی کند، منابعی که در اختیارش قرار می گرفت، همان
شایعات و حملات نشریات زنجیره ای باشد. همین عامل باعث شد تا یکی مثل من،
وقت خود را بر روی تدوین این کتابها بگذارد. به همین دلیل هنوز کتاب تحصن
تمام نشده بود، تصمیم گرفتم که در مورد ترور سعید حجاریان کار را شروع
کنیم.
*برای انجام این کارها طبعا نیاز به حمایت هم داشتید، آیا کسی هم حمایت می کرد؟
-
البته شیوه و نگاه ما به این کار، با تفکر بسیجی بود، اما بالاخره یک
امکانات ابتدایی هم نیاز داشت که در آن زمان خدمت آیت الله مصباح یزدی
رسیدم و برداشت خودم را از اتفاقات روز مطرح کردم و از ایشان خواستم که در
صورت امکان از نظر جا و مکان ما را حمایت کنند. حاج آقا هرچند دستشان خالی
بود، اما لطف کردند و یک گوشه ای از محلی که برای کار نشریات زیر نظرشان
بود، در اختیارمان قرار دادند و کتابهایی مثل پایان داستان غم انگیز و
دیگر کتابها تولید شد. در واقع جرقه اول دفتر جریان شناسی هم پس از این
دوره بود که شکل گرفت.
از نظر مالی چه می کردید؟
ابتدای کار که من
تنها شروع کرده بودم، بعد هم که برخی دوستان اضافه شدند، آنها هم همان
روحیه بسیجی را داشتند. البته از همان ابتدا من با خودم عهد را بستم که
کلیه سود حاصل از فروش کتابهای دفتر در همین راه مصرف شود و هر چیزی
خریداری می شد، متعلق به همین دفتر می شد. حتی از همان ابتدا هم که تنها
بودم، با افتتاح حسابی و واریز پول کتاب تحصن، خودم ماهانه به میزان ساعتی
که وقت می گذاشتم، به خودم حقوق می دادم. خدا هم برکت داد تا جایی که با
کمک دوستان بیش از بیست و دو جلد کتاب در تیراژ بیش از یک میلیون به چاپ
رساندیم و اکثر کتابهای دفتر به چاپهای مجدد تا شش چاپ رسیده است.
* بنابراین روند کاری این دفتر بیشتر تدافعی و در پاسخ به حوادث روز بود؟
-
تا مدتی روند کاری ما در دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر پاسخ دادن به
حوادثی بود که بوسیله جریان مطبوعاتی به بحران و دغدغه افکار عمومی تبدیل
می شد، اما پس از مدتی از حالت تدافعی خارج شدیم و نسبت به جریان مقابل،
موضع هجومی گرفتیم. ولی بعد از انتخابات دوم شورای شهر، این ما بودیم که
با تولیدات خودمان آنها را به واکنش وامی داشتیم.
* نمونه هایی از این تولیدات را ذکر کنید؟
-
مثلاً کتاب "دومین انتخابات شوراها، آغاز یک پایان" یا کتاب دیگری منتشر
کردیم به نام "مجلس ششم از نگاه اصلاح طلبان" که در این کتاب، هیچ کلمه ای
از خودمان ننوشتیم. و فقط به موضع گیری ها و سخنانی که اصلاح طلبان در
مورد عملکرد خودشان درمجلس ششم گفته بودند، پرداختیم. بعدها هم که با
انجام پژوهشی عملکرد 290 نماینده مجلس ششم را از ده جهت مورد بررسی قرار
دادیم و ن را منتشر ساختیم.
کمیته تبلیغات اینترنتی | شنبه 87 فروردین 31 |نظرات ديگران [ نظر]